رمان بخش4

داشتم تمرین میکردم که آقا علی اومد گفت:

-آماده شو میخوایم بریم شهر.

با اینکه مدتها بود ازش میخواستم منو با خودش ببره شهر اما وقتی این حرف رو زد یه جورایی

ترسیدم.

وقتی رفتیم شهر بهم گفت:

-رفتیم اونجا به من میگی مَستر. میدونی که یعنی چی؟

-بله. یعنی استاد.

-تو که حافظه ات رو از دست دادی. پس چطوری انگلیسی و فارسی یادته؟

-نمیدونم.

-منم تو رو جان صدا میزنم.

-خوبه. باشه.

وقتی به شهر رسیدیم، یک احساس شوق غیر قابل توصیف در من شکل گرفت. محو تماشای

ساختمان های بلند و رنگارنگ شهر بودم که آقا علی گفت:

-به اینجا میگن لاس وگاس. تفریحی ترین شهر جهان.

-خیلی قشنگه.

آقا علی میخواست بره یکی از دوستاش رو ببینه. دوستش صاحب یه کازینوی خیلی بزرگ بود.

وقتی وارد کازینو شدیم به زور دهنم رو بسته نگه داشتم و محو زیبایی اونجا شدم. همینطور

داشتم نگاه میکردم که با صدای آقا علی به خودم اومدم:

 

-من میرم پیش دوستم. تو همینجا بمون.

-چشم استاد.

داخل اونجا با هم اینگلیسی حرف میزدیم مگه زمانی که نمیخواستیم بفهمن چی میگیم.

اون رفت و من یه چرخی تو کازینو زدم. خیلی بزرگ بود. داشتم میچرخیدم که یه پسر خوش هیکل و

خوش قیافه اومد و گفت:

-بَه آقا سهند. خوبی؟

نمیدونست حافظه ام رو از دست دادم. ولی من رو میشناخت. باید بدون اینکه بفهمه ازش حرف

میکشیدم.

-سلام. خوبم مرسی. تو خوبی؟

-بله آقا سهند. چاکرتیم.

کمی صحبت کردیم و من از صحبت هاش دستگیرم شد که بابام از پولدار های ایرانه، برای کار بابام

یه هفته اومده بودیم آمریکا، خونمون زعفرانیه بوده و چیزی که دوست نداشتم بشنوم، خانواده ام

رفته بودن و من مونده بودم. با شنیدن این حرف کمی پاهام شل شد اما به زور به روی خودم

نیاوردم. باهم خداحافظی کردیم و رفت.

اطلاعات خوبی بهم داد. من سهند سعیدی بودم و 21 سالم بود و لیسانس الکترونیک داشتم و

مدیرعامل یکی از کارخونه های بابام بودم. اسم بابام محمد بوده و مردی خوشتیپ و جذاب بوده.

حرفی از مادرم نزد و من از مادرم چیزی نمیدونستم.

نمیخواستم برگردم. چون کسی رو نمیشناختم. احساس میکردم که زندگی در حالی که حافظه¬م

رو از دست دادم پیش اونا سخته. پس نه شماره و نه آدرسی از اون مرد نگرفتم.

آقا علی برگشت و من هم به سمتش رفتم و خواستم باهاش صحبت کنم. اما گفت اول بریم خونه.

من هم حرفی نزدم و پشت سرش رفتم. راستی آخر سر نفهمیدم اون مرده کی بود!!

وقتی رسیدیم خونه بهم گفت:

-خب چی میخواستی بگی؟

یه لحظه پیش خودم فکر کردم ندونه چه اتفاقی افتاده بهتره.

-چیز مهمی نبود. میخواستم از طریقه ی خوشگذروندن تو کازینو بپرسم. خوب میشه توضیح بدید؟

شروع کرد به توضیح دادن درباره ی تک تک بازی های تو کازینو. من هم با دقت گوش میدادم چون

واقعا این سوال رو داشتم. بعد اینکه حرفاش تموم شد بهم گفت:

-ولی این سوال اصلی تو نبود.

-چرا بود.

-نبود.

میخواستم جوابش رو بدم که در دهنم رو گرفت. سرش رو بلند کرد و نگاهی به اطراف انداخت و به

من اشاره کرد که ساکت باشم. بعد دستم رو گرفت و رفتیم به گوشه ی اتاق. صدای پا میومد.

ولی خیلی آروم بود. بعد آروم در باز شد. آقا علی چراغ ها رو خاموش کرد. تا مدتی چیزی نمیدیدم تا

اینکه یه سایه افتاد درست جلوی پام. سایه بلند و بزرگ بود. معلوم بود مرد درشت هیکلی بود. تا

وارد اتاق شد از پشت گردنش رو گرفتم. آقا علی نگاهی به اون انداخت. مرد ماسک داشت. آقا

علی ماسکش رو برداشت و نگاهی تعجب آمیز بهش انداخت.

نگاهش پر از نفرت بود. مرد رو از من گرفت و با یه چرخش دست گردنش رو شکست. مرد نفس

نمیکشید، مرده بود. من با تعجب به آقا علی نگاه میکردم که با چشمانی قرمز گوشه ی اتاق

نشست. به آرامی گفتم:

-چرا.....

-چرا کشتمش؟

-.....

-اون کسی بود که زنم رو کشت. مرتیکه ی پست فطرت.

-.....

-اون شب من و زنم تو خونه نشسته بودیم. نیلوفر هم پیشمون بود. صبحش من با یه عده گردن

کلفت که میخواستن حق یه پیرمرد بدبخت رو بخورن درگیر شده بودم. اونا هم تهدید کرده بودن که

سزایَش رو خواهم دید. اون موقع نیلوفر 7 سالش بود. اون شب اونا وارد خونه شدن. من چندتا از اونا

رو کشتم. اما اونا زیاد بودن اونا زن و بچه م رو گرفتن و بهم گفتن باید یکی رو انتخاب کنم وگرنه

هردوشون رو میکشه.

-خب تو کی رو انتخاب کردی؟

-نتونستم انتخاب کنم. اما زنم بلند شد و یه سیلی زد به سردسته شون. اون هم گفت حق انتخاب

نداری و گردن زنم رو شکوند. از اون روز آرزو داشتم ببینمش و گردنش رو بشکونم.

-اون اینجا چیکار داشت؟

-نمیدونم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : چهار شنبه 14 اسفند 1392 | 20:10 | نویسنده : محمد امین حاج آقاسماکوش |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.